مجموعهی جدید آثار مهدی راحمی که با عنوان «باتلاق» در گالری آرتیبیشن به نمایش درآمده، نشان از تبحر دست یک طراح دارد که کوشیده تواناییاش را در قالبی نو و برای بیان یک وضعیت به کار بگیرد. به قول خودش باتلاق در اینجا نوعی سنبل است که قرار است وضعیت پیکرهها را در بستر مورد نظر هنرمند به نمایش بگذارد. مهدی راحمی با فشردن پیکرهها در کنار هم وضعیت فلسفی مورد نظرش را در قالب فرم هم به نمایش میگذارد و فضایی فشرده و تیره را پیش چشم میگستراند. «باتلاق» انگار نظارهی انسان به مرگ و سمبلی از این حقیقت است که با وجود تلاش و دستوپا زدن، چاره و گریزی از آن نیست.
این طراح، هنرمند چاپ و نقاش تاکنون چندین نمایشگاه انفرادی برگزار کرده است. «باتلاق» نخستین همکاری او با گالری آرتیبیشن اوست. این مدرس دانشگاه پیشتر چندین نمایشگاه با گالری آرتسنتر برپا کرده بود و از آخرین نمایشگاههاش، «تراس»، در گالری وارتان، سه سال میگذرد. در این گفتگو او دربارهی مضمون، شکل کار کردن و نگاهاش به هنر سخن میگوید. گفتگو را میخوانید.
*از جزئیات آثار مانند تیرگی شان اینطور به نظر میرسد که «باتلاق» نوعی وضعیت عمومی در روابط انسانها در جامعه ماست؛ این تعبیر درست است؟
بله، البته نگاه من فقط به جامعه خودمان نبوده، بلکه وضعیت انسان در دنیای امروز به طور کل دغدغهام بوده است. فیگورها در هم تنیده هستند اما هر یک همچنان در انزوا به سر میبرند و در واقع همه در انزوای جمعی هستیم. این نگاه منفی نیست و بیشتر یک یادآوری و هشدار است. سعی داشتهام که آثار به موقعیت امروز ما نزدیک باشند و همیشه چنین رویکردی را داشتهام. کاراکترهای نقاشی و آثار پیشین من هر لحظه نگران لحظه دیگر هستند و این وضعیت همیشه مد نظر من بوده است. به طور مثال در مجموعه قبلی به نام «تراس» وضعیت میانه و متضاد درون افراد را مد نظر قرار دادم و تراس به عنوان فضایی که نه بیرون است و نه درون، نمادی از این شرایط دانستم. این بار نیز از زاویهای دیگر درماندگی انسان امروز را از دریچه این مجموعه بیان کردهام و باتلاق را سمبل وضعیت امروز میدانم.
*با توجه به اینکه پیش از این نمایشگاه با تکنیک چاپ و طراحی فعالیت میکردید، چه عاملی باعث انتخاب اکریلیک برای خلق این مجموعه شد و کدام تکنیک راه بیان را برای شما میسر و جذابتر میکند؟
هر موضوعی تکنیک خاص خود را میطلبد. به دلیل سابقه من در طراحی فیگوراتیو، برخوردم با اثر روی بوم نیز طراحانه است. به طور کل ترجیح من بیان طراحانه است، حتی وقتی تکنیک متفاوت باشد.
*در تعدادی از آثار پیکرهها در هم فرو میروند و فضایی فشرده را بهوجود میآوردند، ولی در گروهی دیگر پیکرهها از هم فاصله دارند و ترکیببندیها متوازنتر است، روند پیشبرد آثار چگونه بود؟ کدام زودتر تصویر شد و کدام دیرتر؟
ترکیببندی دقیق به واسطه تجربه من است که در خلق این مجموعه در 6 ماه گذشته و به صورت ناخودآگاه بر آثار متجلی شده است. من بلافاصله با بوم سفید مواجه میشوم و به احساسات لحظهای متوصل میشوم و هارمونی رنگ، خط و فرمها از ناخودآگاه من است و چون احساس در این مجموعه آثار اولویت من بوده، ناخودآگاه و تجربه در شکلگیری این هارمونی تأثیر اصلی را داشته است. در این مجموعه سعی کردهام که باتلاق را به عنوان سمبل در نظر بگیرم. آدمهایی در فضای مشابه به باتلاق گرفتار شدند و فشردگی فقط برای القای حس درماندگی و نیاز به کمک داشتن، است. انگار نصف بدن آدمها در باتلاق فرو رفته است.
*میتوان بازآفرینی صحنههای آشنا در سنت نقاشی رنسانس همچون پیتا یا پایین آوردن حضرت مسیح از صلیب را در بعضی از آثار مشاهده کرد؛ این ارجاع عامدانه بوده است؟
بله، در خصوص چند اثر این رویکرد را داشتم، زیرا جغرافیای خاصی برای این آثار ندارم و زمان را هم حذف کردم و با چنین ارجاعاتی سعی کردم به تشابه شرایط امروز و دیروز اشاره کنم. به طور مثال در یکی از فیگورها به کودکی در حال مرگ پرداختهام که اشاره به یکی از کارهای دومیه دارم و با این شیوه تلاش برای ارائه سوژه در بستری بدون مکان و زمان داشتهام.
* در آثارتان نشانههایی از خودانگیختگی مثل رفتار اکسپرسیونیستی دیده میشود و در عینحال ترکیببندیها دقیق است. در مورد نحوهی کارتان توضیح دهید؛ چقدر بر اساس پیشطرح کار میکنید و چقدر دست خود را در بیان احساسات آزاد میگذارید؟
برای شروع کار این مجموعه از قبل فکر کردم اما همیشه حس، به عنوان عاملی پیش برنده در آثار من بوده و نتیجه نهایی حاصل از احساس است.
*پالت رنگی محدود در آثار این مجموعه به موضوع برمیگردد یا اینکه انتخاب رنگ هم ناخودآگاه بوده است؟
قطعاً رنگها به اقتضای موضوع نمایشگاه وارد کارها شدهاند و سعی کردهام که با رنگ خاکستری و تیره فضای باتلاق را انتقال دهم اما همچنان میگویم که من بیشتر یک طراح هستم تا نقاش، در نتیجه گرایشام به سمت رنگهای خاکستری بیشتر است.
منبع: روزنامه اعتماد